درهَم بَرهَم



رفتم مدرسه چه خوش گذشت آب اصلا نبود هی میرفتیم تو دفتر مدرسه خخ
+مجری بودم واسه دعوت مسئولین بهم چندتاجمله گفتن که از حفظ بگم بعدش من کم نیاوردما گفتم ولی وقت نشد بگم برای ایراد سخنرانی خو یکی نیست بهشون بگه چرا از حفظ باید بخونم هان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دم رئیس اداره آموزش و پرورشمون گرم بنده خدا خیلی خوب بود دم سرهنگم گرم که نیم ساعت تو سخنرانیش از من تعریف کرد خخخخ
انقدر محکم و بلند خوندم که خودم از خودم ترسیدم خخخخخ
بهم گفتن عالی خوندمممممممممممممممم

موضوع انشا امرو ما این بود(خداییش خیلی بچه گونه اس)


من یه حدودیش که یادمه نوشتم:

باران وقتی می بارد دلتنگی هایت را می شوید و با خود می برد،حس عجیبی دارم وقتی باران می بارد،،،احساس سبکی و آرامش میکنم،این بهترین حسی است که من تجربه کرده ام

دوست دارم باران باشم و ببارم بی آنکه بدانم و بپرسم این کاسه های خالی از آن کیست،باران باش و ببار و نپرس کاسه های خالی از آن کیست



+تو کلاسم نوشتم فک نکنید رفتم از گوگل کمک گرفتم

ولی  خداییش خیلی چرت نوشتم

البته با ذکر این نکته که اینترنت کلاسمو مغز متفکر و . . . .

ولی کلا لقبم اینترنته

میگن دست به قلم خوبه

رمان مینویسم تو یه روز50صفحه

یه رمان نصف نیمه نوشتم60صفحه فعلا

یه رمانم تو وب دوستم قرار میدم


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها